مردی همراه با زنش در سفر بود. عده ای راهزن به آنان رسیدند تمام دارایی های آنها را برداشتند و دایره ای دور مرد کشیدند و گفتند اگر پایت را از این دایره بیرون بگذاری حسابت را می رسیم. سپس جلوی چشمش به زنش تجاوز کردند . وقتی راهزنان رفتند زن اعتراض کرد که چرا آن مرد هیچ حرکتی از خود نشان نداد . مرد گفت : خبر نداری که من پدرشان را در آوردم. هنگامی که به تو تجاوز می کردند چند بار یواشکی پایم را از دایره بیرون گذاشتم.
حالا داستان ما ملت که پس از پیشگامی در راه آزادی های مدنی و اجتماعی زنان در اوایل سده ٢٠ میلادی کارمان به آنجا رسیده که عده ای دزد و جنایتکار و ضد ایرانی اموالمان را ببرند , آبرویمان را در جهان بر باد دهند , در خیابان کتکمان بزنند, و عزیزانمان را در سیاه چال ها شکنجه بدهند و آن وقت دلمان خوش باشد که به بیابان رفتیم و عکسی با یک مانتو دراز اما بدون روسری گرفتیم و پدر رژیم را درآوردیم . آنوقت عده ای ارسالی جاسازی شده در خارج با دلارهای دزدی رفسنجانی در دهها روزنامه معتبر جهانی آن را چاپ کنند که تنها پیام آن این باشد که با آمدن روحانی آزادی های اجتماعی در ایران بیشتر شده است.
No comments:
Post a Comment