Monday, January 28, 2013

گفتگو با دزد خانه بنی صدر


دزد ناشی که به کاه دون زده بود 


  چند ماه پیش عده ای در نبود بنی صدر  به خانه اش وارد شدند و ما گفتگویی با یکی از این افراد ترتیب دادیم که به قرار زیر است :

مجری : آقای محترم شما چه وقت به خانه بنی صدر وارد شدید ؟

دزد : وقت نماز مغرب  چون می دانستیم بنی صدر به مسجد محله پاریس میره و همون زمان را انتخاب کردیم یک نفر هم در مسجد ایستاد تا گزارش بده

مجری : وقتی وارد خانه شدید چی دیدید ؟
دزد : در اول راهرو آیت الکرسی به دیوار آویزون بود و سپس یک کرسی در سالن پذیرایی.

مجری : انگیزه شما برای رفتن به آنجا چی بود ؟
دزد : دنبال یک سری مدارک می گشتیم که شاید بنی صدر قصد بر اندازی انقلاب اسلامی را داشته باشه

مجری: به همچین مدارکی دست پیدا کردید؟
دزد : راستش نه ! مدارک بیشتر درباره اقتصاد توحیدی، حقوق بشر در اسلام و این چیزا بود. دو تا مقاله پژوهشی پزشکی هم بود یکی درباره تاثیر اشعه موی زنان بر مردان و دیگری درباره اثرات مفید رکوع و سجود در بهبودی کمر درد و آرتروز زانو و تقویت ماهیچه های پا.

مجری : آقای بنی صدر در مصاحبه با بی بی سی گفت کاغذ ها را به هم ریخته بودید اما چیزی نبردید! ممکنه بفرمایید چرا چیزی نبردید ؟
دزد : چون این قبیل نوشته ها در نشر آثار و فرهنگ اسلامی مرتب چاپ می شه، لزومی نداشت کوله کشی کنیم زیره به کرمان ببریم .

مجری : الان پس از این کار چه احساسی نسبت به خودت داری؟
دزد : احساس خوبی ندارم برای اینکه فکر می کنم ناشی بودم زدم به کاه دون

مجری: دید شما نسبت به آقای بنی صدر الان چیه ؟
دزد : راستش فکر می کنم بنی صدر خودیه  اما نمی فهمم چرا امام بیرونش کرد . فکر می کنم شخصیت استثنایی بین دکتر احمدی نژاد و دکتر روازاده باشه ! هر چی باشه ایشان هم دکتر هستند .

Thursday, January 24, 2013

چرا هر ایرانی به ملی-مذهبی ها بدهکار است




ملی-مذهبی های عزیز از راست به چپ : سلمان فارسی، احمد صدر حاج سید جوادی، مهدی بازرگان، یدالله سحابی 

زیرا هر گاه در خانه ایران باز است دزدان اسلامی را خبر می کنند تا خانه مان را بزنند ...زیرا ماشین چپی اسلام را صافکاری می کنند و بعنوان صفر کیلومتر دوباره به ما می اندازند...چون نمازشان هیچگاه "غذا" نمی شود بنابرین همیشه " گرسنه و تشنه" عبادت هستند...برای اینکه در رونق صنعت آفتابه بسیار موثر هستند...چون ۱۴۰۰ سال است به کرم های قادسیه خوراک می دهند تا به زندگی انگلی خود در ایران ادامه دهند...چون مانند ما لباس می پوشند اما مانند کله قارچی ها می اندیشند...زیرا همیشه ماله و کمچه دستشان است و مشغول ماله کشی هستند...برای اینکه همگی بالای ۹۰ سال عمر می کنند...چون خودشان کسی نیستند و همیشه زیر علم این و آن سینه می زنند...چون حکومت هایشان موقتی جهت جا اندازی خلافت های اسلامی است ( سلمان فرماندار موقت تیسفون و آقایان ملی-مذهبی خودمان دولت موقت داشتند)...و در پایان برای اینکه ملی-مذهبی هستند یعنی در ایران به دنیا آمده اند اما خودشان را برای عربهای حجاز جر می دهند...

Wednesday, January 23, 2013

Tuesday, January 22, 2013

نامه خمینی به کارتر: کمونیسم را مهار می کنیم و نفت را می فروشیم !




در برنامه افق با فرنام "شاه رفت"  میهمانان  برنامه دکتر عباس میلانی، عبد العلی بازرگان و منصور فرهنگ بودند. دکتر میلانی پژوهشگر تاریخ معاصر گفت نامه های زیادی میان خمینی و کارتر رد و بدل شده است که اسناد آن موجود است و خمینی در آنها به امریکا وعده مهار کمونیسم و فروش نفت را داده بود. همچنین در این برنامه افشا شد که مهدی بازرگان با آمریکایی ها و از جمله ژنرال هایزر تماس مستقیم داشته و خمینی و بازرگان هر دو در جریان نامه ها و تماس های محرمانه یکدیگر با دولت امریکا بوده اند. منصور فرهنگ نیز گفت که در تهران با رمزی کلارک  مامور دولت امریکا بر ضد شاه به راهپیمایی می رفته است.

نکته جالب این است که این آقایان که روابط دولت ایران در زمان شاه و همچنین همکاری های امنیتی ایران با امریکا در برابر امپراتوری شر شوروی آن زمان را وابستگی تلقی می کردند و می کنند، چیزی که در روابط بین دولت ها بسیار معمول است ، اما تماس های محرمانه خودشان با سازمان های اطلاعاتی یک کشور بیگانه بدون اینکه هیچ پست دولتی داشته باشند را عادی و خوب توجیه می کنند. پیش از آن نیز نهضت آزادی ( تو بخوان نهضت اسلامی) با جمال عبد الناصر ایران ستیزی که گفته بود می خواهم ناهارم را تلاویو و شامم را اهواز بخورم تماس های محرمانه و رفت و آمدهای چریکی داشته است.

عبد العلی بازرگان هنگامی که سیامک دهقان پور از او درباره روابط محرمانه پدرش با امریکا پرسید نخست روی صندلی جابجا شد و سپس سینه اش را صاف کرد و در حالی که کوشید خودش را کنترل کند گفت این روابط بسیار عادی است !

نه جناب عبد العلی خان ! این روابط عادی نیست اما پرسشی که پیش می آید این است که شما چگونه از یک سو با دولت امریکا برای براندازی رژیم پهلوی همسو بودید و از سوی دیگر مردم را با شعار " امریکا مرگ به نیرنگ تو، خون جوانان ما می چکد از چنگ تو " به خیابان می کشاندید؟ درواقع مشکل شما با امریکا به آزادی خواهی ربطی ندارد . شما با فرهنگ و تمدن امریکا مشکل دارید، زیرا نقش امریکا در دانش و توسعه مدرنیسم در جهان را دشمن  دکان خرافات اسلامی می بینید، اما آنجا که امریکا حاضر شود به خاطر مهار کمونیسم و کمربند  سبز اسلامی کشور اهورایی ما را جلو دین شما سر ببرد با سر می دوید.

Sunday, January 20, 2013

مشت محکمی که فداییان خلق اکثریت در سال ۶۰ به دهان امریکا زدند!



همانگونه که می بینید چریک های فدایی خلق شاخه اکثریت  پس از آن که رفیق های خود را در شاخه اقلیت به زیر ساتور دادگاهای انقلاب سپردند و مشت محکمی به دهان جوانمردی و مرام و انسانیت و هر چیز به درد بخور دیگری زدند ، در سال ۶۰ نیز با مربیگری امام خمینی مشت محکمی به دهان امریکا و امپریالیست زدند. آوازه این مشت آنقدر در جهان پیچید که پس از اینکه مربی تیم ملی بوکس یعنی امام خمینی فرخ نگهدار را از تیم اخراج کرد و فرخ توسط یکی از باشگاه های بوکس انگلیسی خریداری شد ، محمد علی کلی فورا از بوکس کناره گیری کرد و فهمید که بهتر است با حفظ قهرمانی خود پیش از آن که فرخ نگهدار او را ناک اوت کند با این ورزش خداحافظی کند. از ویژگی های  مشت زن های فداییان خلق این است که چپ دست هستند و ضربات اصلی را با دست چپ به صورت و دهان امپریالیست می کوبند. 


چرا باید از شاهزاده رضا پهلوی پشتیبانی کرد- درسی از تاریخ

دیدار شاهزاده رضا پهلوی با رییس پارلمان اروپا

همواره در دوران های اشغال ایران فرزند ارشد سلسله پادشاهی پیشین نماد مبارزه با حکومت های اشغال گر بوده اند. سه نمونه بارز آن پیروز فرزند یزدگرد سوم در درون اشغال نظامی ایران بوسیله تازیان مسلمان، جلال الدین خوارزمشاه فرزند سلطان محمد خوارزمشاه  در زمان حمله ویرانگر مغول و شاه تهماسب دوم صفوی در زمان تفتنه افغان . در دو مورد نخست گرچه آنها با وجود فداکاری بسیار موفق به بیرون راندن دشمن نشدند اما در زمان اشرف افغان شاه تهماسب دوم پیروز شد این کار را با کمک  سرداری به نام نادر بانجام رساند . گرچه سلسله صفوی به پادشاهی باز نگشت اما شاه تهماسب صفوی نقش تاریخی خود را ایفا کرد و نابغه ای به نام نادر زمانی توانست خلاقیت خود را تمام و کمال نشان دهد که به اردوی شاه تهماسب پیوست و از امکانات ونام او بهره جست تا جایی که نام دیگر نادر شاه در تاریخ تهماسب قلی است.  نقش شاه تهماسب صفوی در زمان فتنه افغان نقشی کلیدی بود و کمتر به آن توجه شده است . اگر نادر شاه از نام و امکانات شاه تهماسب استفاده نکرده بود بسیار دور به نظر می رسید که ایران از آن فتنه رهایی یابد. امروز نیز با وجود تفاوت های زمانی و استراتژیکی که وجود دارد با همان شرایط روبرو هستیم . شاهزاده رضا پهلوی یک سرمایه تاریخی و ملی است. مهم نیست که رژیم آینده ایران پادشاهی یا جمهوری باشد آنچه مهم است اینست که ما از این سرمایه تاریخی استفاده بهینه کنیم .

هدف او در شورای ملی و رایزنی با سران جهان دو چیز است . نخست توجه دادن آنها به مساله حقوق بشر و پشتیبانی  از خواست آزادی خواهی مردم ایران بجای مساله اتمی و اینکه با رفتن این رژیم بقیه بحران های منطقه ای ایجاد شده بوسیله جمهوری اسلامی خودبخود پایان می یابد. هدف دیگر نشان دادن آلترناتیوی در برابر گزینه جنگ احتمالی که موجودیت کشور هزاره ای مان را به خطر افکنده است.

شرایط ایران اکنون مانند زمان اشغال ایران توسط تازیان پس از جنگ قادسیه است . به گفته ویل دورانت ایرانیان زمانی کشور خود را پس  از ۱۸۰ سال مبارزه  پس ستاندند  که ایران دیگر یکی از پایه های فرهنگی و تمدنی جهان نبود . نگذاریم این بار نیز کشورمان مدتی دراز زیر اسلام حکومت گر بپوسد و غارت شود که دیگر چیزی از آن نخواهد ماند.

پاینده ایران.




Friday, January 18, 2013

بنی صدر نماینده گروگان گیرهای خط امامی برای باج خواهی- سندی از روزنامه خودش


اسناد زیر نشان می دهد که بنی صدر نه تنها با گروگانگیری مخالف نبوده بلکه به عنوان نماینده گروگان گیرهای خط امامی به کمتر از مبادله شاه فقید با دیپلمات های آمریکایی راضی نبوده است و سخنان امروز او در مخالفت با گروگان گیری یکسره دروغ و بی پایه و اساس است. بدیهی است که اگر کسی با گروگانگیری مخالف باشد می بایست خواهان آزادی گروگانها بدون قید و شرط و خواستن امتیاز خاص یا مبادله چیزی در برابر آن باشد.

 اسناد آرشیو روزنامه انقلاب اسلامی  ۱۰ آذر ۱۳۵۸، شماره ۱۳۱ نوشته ای به قلم خود بنی صدر،  که در زیر متن کامل آن آورده شده است  وجود دارد که  نشان می دهد او از گروگانگیری به عنوان ابزاری برای زیر فشار گذاشتن امریکا جهت مبادله آنها با پادشاه فقید استفاده می کرده است که در واقع هدف کثیف گروگانگیری در همه گروه ها و دولت های تروریستی همین است . بنی صدردر جایی از نوشته هدف خود از پذیرفتن پست سرپرست وزارت امور خارجه  در پی استعفای  دولت موقت در اعتراض به گروگانگیری را چنین می گوید " پس از مذاکرات بسیار با اهل حل و عقد و رفتن به حضور امام مسئولیت سیاست خارجی را با هدف بازگرداندن شاه سابق پذیرفتم." همانگونه که در زیر دیده می شود بنی صدر به عنوان سرپرست امور خارجه یک پیشنهاد ۴ ماده ای را به دبیرکل سازمان ملل ارایه داده است که بند سوم پیشنهادی آن چنین است " همزمان با استرداد شاه سابق، گروگان ها به فرودگاه هدایت خواهند شد تا ایران را ترک کنند." سپس از سوی دبیر کل یک بسته پیشنهادی داده میشود که همه شرط های بنی صدر را می پذیرند اما بند مبادله شاه با گروگانها در آن وجود ندارد و بنی صدر می گوید "  دبیر کل پیشنهاد متقابلی داد که به نظر ما کافی نرسید و ما آن را آبکی وصف کردیم.".

بنی صدر جان کسی که با گروگان گیری مخالف است در ازای پس دادن آنها طلب امتیاز یا استرداد شخصی را نمی کند . گروگان گیر برای ترشی انداختن گروگان دست به این اقدام تروریستی نمی زند در واقع هدف همه آنها همان کاری است که شما می کردید چنانچه جمهوری اسلامی تا به حال چندین بار دست به این کار زده است و هر بار تقاضای مبادله آنها را با شخص یا امتیاز خاصی کرده است. مهدی بازرگان دست کم این شرافت را داشت که پس از گروگانگیری استفا دهد اما شما از آن به عنوان ابزاری برای باجگیری استفاده کردی و چند ماه بعد نیز رییس جمهور گروگان گیر ها شدی

بنی صدر همچنین در  برنامه صفحه آخر ۲۲ دی ماه در صدای امریکا بند پیشنهاد مبادله پادشاه ایران با گرو گانها را سانسور کرد و آن را از ۴ ماده به ۳ ماده کاهش داد زیرا دریافته است که که با بیان این بند مشتش باز می شود و در اندیشه بیننده این پرسش پیش می آید اگر این آقا با گروگان گیری مخالف بوده است چرا مانند گانگسترها و تروریست های فلسطینی و حزب الله لبنان در ازای پس دادن آنها طلب شخص دیگری را می کرده است.

بنی صدر با  دیدن نحوه رفتار انقلابیون با هویدا و زجر کش کردن او و کشتار وحشیانه افسران ارتش و حتا  افراد عادی و آگاهی از اینکه در صورت استرداد محمد رضا شاه پهلوی به هیچ وجه رفتاری انسانی و عادلانه ای با او نخواهد شد اصرار داشته پادشاه را به ایران بازگرداند . در واقع شیوه کار بنی صدر این بود که قربانیان را  جلوی دندان تیز تمساح بیاندازد و پس از تکه پاره شدن آنها بگوید چقدر دندانشان تیز بود باور کردنی نیست و سپس با کاغذ سازی خودش را در ماجرا بی گناه جلوه دهد.

بنی صدر همچنین روز پس از  اشغال سفارت در سر مقاله ای در روزنامه انقلاب اسلامی  با فرنام " امریکا و انقلاب" ۱۴ آبان ۱۳۵۸، شماره ۱۱۱ می گوید "  اشغال سفارت آمریکا نشانة کمال هوشیاری مردم و بیانگر قاطعیت نسل جوان امروز کشور در دفاع از استقلال کشور و انقلاب خویش است...یک بار دیگر نسل جوان کشور اراده قاطع خود را به پیروز گرداندن انقلاب اظهار کرد. این نسل نشان داد که سخن امام حرف دل او است و این ملت تا همه جا حاضر است و همیشه آماده قبول محرومیت های بزرگ بوده و هست. این ملت در اقدام خود نگران عکس العمل های آمریکا نیست."










بنی صدر در صدای امریکا گفت که بدلیل مخالفت خمینی به شورای امنیت نرفته است اما در این مقاله با چیدن چند صغرا کبرا نتیجه گرفته است که رفتن به شورا بیهوده بوده است و هیچ سخنی از خمینی در مقاله نیست ! بالاخره بنی صدر امروز راست می گوید یا آن زمان راست گفته است ؟ شاید هم هیچکدام 



متن کامل مقاله بنی صدر 
متن کامل مقاله بنی صدر 

چرا استعفا؟ 
     احساسات پاک و بی شائبه ای که نسبت به این جانب اظهار می شود، این پرسش را نیز به همراه دارد که چرا استعفا کرده ام؟ سیاست خارجی مبتنی بر اصل استقلال و ارزش های انسانی که در پیش گرفتم را هر روز گزارش کرده ام و اینک نوبت آنست که علت استعفا را توضیح بدهم:
     گفته اند که چون کار این جانب سنگین بوده است، از وزارت خارجه استعفا کرده ام تا به امور اقتصادی بپردازم. حقیقت آنست که روز نخست قرار بر این شد که تا حل بحران در وزارت خارجه کار کنم. بنابراین کار این جانب سنگین بود اما به این دلیل نبود که این جانب در کناره گیری از کار وزارت امور خارجه اصرار ورزیدم.
     وقتی مسئول امر شدم، پیشنهادی به شورای انقلاب از سوی یکی از سفرا رسید که آمریکا آماده است در ازای آزادی گروگان ها، شاه را اخراج و اموال او را به دولت ایران بدهد. پس از مذاکرات بسیار با اهل حل و عقد و رفتن به حضور امام مسئولیت سیاست خارجی را با هدف بازگرداندن شاه سابق پذیرفتم. قابل تذکر است که در تاریخ 9 نوامبر شورای امنیت جلسه غیر رسمی تشکیل داده بود و به اتفاق آرا خواستار آزادی گروگان ها شده بود بدون این که ایران بتواند نظرهای خود را ابراز کند.
     ارزیابی وضع، این جانبت را متقاعد کرد که برای دستیابی به این هدف چاره جز این نیست که در افکار عمومی مردم آمریکا و همه جهان موضوع خیانت و جنایت و فساد شخص شاه سابق و رژیم او را جانشین موضوع گروگان ها کنیم. بنابراین امکانات سنجیده شدند و شروع به کار شد و نامه ای که با آن موافقت شده بود از دبیر کل خواستار تشکیل جلسة شورای امنیت شدم. جلسه ای که آمریکا ده روز با تشکیل آن مخالفت کرد و تنها پس از فعالیت های بسیار نمایندگان ایران و مصاحبه ها که جوّ را عوض کردند و موافقت کشورهای غیرمتعهد قرار بر تشکیل شد. طی هفته اول موفق شدیم موضوع شاه سابق را در کنار موضوع گروگان ها قرار دهیم. و جوّ جنگ بر ضد ایران را از بین ببریم. در این وقت دبیر کل سازمان ملل متحد پیشنهادی دربارة حل موضوع ارائه داد. پس از شور با شورای انقلاب و اطلاع امام، ما پیشنهادی در 4 اصل به دبیر کل دادیم مضمون این پیشنهاد به این شرح بود:
1-     آمریکا اصل قابل  رسیدگی بودن جرائم شاه و نتایج قهری آن را می پذیرد.
2-   آمریکا اموال و دارایی هایی را که او و خانواده او و سران رژیم او قبلاً به آمریکا منتقل کرده اند و یا بعداً منتقل کنند را به ایران مسترد می دارد.
3-     همزمان با استرداد شاه سابق، گروگان ها به فرودگاه هدایت خواهند شد تا ایران را ترک کنند.
4-     دو کشور حقوق و مقررات بین المللی را محترم می شمرند و از هرگونه دخالت در امور داخلی یکدیگر به جدّ خودداری می کنند.
     دبیر کل پیشنهاد متقابلی داد که به نظر ما کافی نرسید و ما آن را آبکی وصف کردیم. مضمون آن پیشنهاد به قرار زیر بود:
1-     یک کمیسیون بین المللی به تجاوزات به حقوق بشر در رژیم گذشته ایران رسیدگی خواهد کرد.
2-   آمریکا مانعی در راه رسیدگی به دادخواست دولت ایران دربارة اموالی که شاه سابق و سران رژیم او به طور غیرقانونی تحصیل و به آمریکا منتقل کرده اند، به وجود نخواهد آورد.
3-     گروگان ها بلافاصله آزاد می شوند.
4-     دو کشور  حقوق و مقررات بین المللی را محترم می شمرند و از هرگونه دخالت در امور داخلی یکدیگر به جدّ خودداری می کنند.
     پاسخ ما این بود که پیشنهاد ما غیر قابل تغییر است. ناگهان یک ساعد بعد از نیمه شب، به ما اطلاع دادند که دبیر کل مطابق ماده 99 شورای امنیت را به تشکیل جلسه فوری دعوت کرده است. البته در این دعوت به رغم نظر آمریکا هم به شکایت ایران بر ضد شاه سابق و رژیم او و هم به اعتراض آمریکا تأکید شده بود. روزنامه های آمریکا این موفقیت را سیلی به گوش آمریکا تلقی کردند. بلافاصله تقاضای تأخیر جلسه شد. ظهر دوشنبه گذشته، گزارش آمد که آمریکا با تأخیر مخالف است و نماینده اش به دبیر کل سازمان گفته است تأخیر فایده ندارد وزیر خارجه ایران نخواهد آمد و برای نیامدن اگر هیچ عذری پیدا نکند، سرما خواهد خورد! با این حال به رغم مخالفت آمریکا بر اثر سخت کوش نمایندگان ایران، شورای امنیت در سه مورد یکی تأخیر جلسه، یکی گنجاندن نظر ایران و یکی جلوگیری از اظهار نظر آمریکا با نظر ایران موافقت کرد که این نیز موفقیت دیگری بود برای ایران.
     مسئله ای که ما با آن روبرو بودیم موضوع مشکلی نبود دو فرض بیشتر وجود نمی داشت:
1-     شاه سابق را در آمریکا نگاه می دارند.
2-     شاه سابق را از آمریکا می بردند و در یک کشور دست نشانده نگاه می دارند.
     سیاست این جانب این بود که شاه سابق را تا وقتی شرایط استردادش فراهم نشده است، نتوانند از آمریکا خارج کنند. برای وصول به این مقصود ناگزیر باید مسئله شاه با مسئله حکومت آمریکا بر ایران یک مسئله را تشکیل می داد. بنابراین لازم بود که تحقیق قضایی شامل رسیدگی به پرونده های سرّی سیا و وزارت خارجه و وزارت دفاع آمریکا نیز می شد. طوری که خود به خود دو محاکمه یکی در آمریکا و یکی در ایران به راه می افتاد و بشریت معاصر از شرّ مداخلات مستمر و سلطه جویانه آمریکا می آسود.
    برای وصول به این مقصود، بر آن شدم که شورای امنیت را صحرای کربلا فرض کنم و در آن همان سیاست حسینی را  به اجرا در آورم:
1-     شهادت به معنای عرضه کامل مظلومیت ایران و خیانت ها و جنایت ها و فسادها که بر  او رفته است.
2-     تحصیل پیروزی از راه همین شهادت در افکار عمومی مردم جهانی.
     سه شنبه شب در حسینیه ارشاد به تفصیل دربارة این سیاست توضیح دادم. قرارم این بود که سیاست صهیونیسم بین المللی و آمریکا را که گروگان گیری را وسیله در انزوا قرار دادن انقلاب اسلامی ایران و «غیرقابل صدور کردن» آن قرار داده بود، ناکام گردانم تا نه تنها دولت آمریکا در  افکار عمومی جهان منزوی گردد بلکه در داخل آمریکا نیز صدای اعتراض بلند شود و خواست رسیدگی به پرونده سیاه دولت آمریکا در حکومت اش بر ایران برانگیخته گردد.
     رادیو و تلویزیون ایران که خود سیاست خارجی مستقلی داشت و سخت به کار تحریک مشغول بود، شروع کرد به بدمطلق جلوه دادن شورای امنیت و حمله های پی در پی به دبیر کل سازمان و شورای امنیت و این که آلت دست آمریکاست و یک کلمه نگفت که قرار است روز جمعه 84 کشور غیرمتعهد تشکیل جلسه دهند و یک نفر از جانب این کشورها در جلسة شورای امنیت شرکت کند و به ما اطمینان داده شده بود که رأی شورا نظر ایران را تأمین می کند. افسوس که اینک باید منتظر رأی یک طرفه شد... تذکرات نیز فایده نبخشیدند و خبرها و تفسیرهای بی پایه و خلاف واقع تا ساعت 10 بعد از ظهر چهارشنبه ادامه یافت و از آن ساعت، حمله ها قطع شدند و تا امروز که روز تشکیل جلسه شورای امنیت است رادیو و تلویزیون ما کمله ای در ذم این سازمان نگفت. الدرم و بلدرم اینک جای خود را به لزوم قانع کردن دانشجویان و آرام کردن جوّ داده است!
    در خود آمریکا زیر فشار کاخ سفید، کنگره تصمیم کمیسیون بانکی را دربارة رسیدگی به دارایی شاه سابق در آمریکا به طور قاطع رد کرد و اخیراً شاه سابق گفت اگر قرار باشد محاکمه شود، رؤسای جمهوری آمریکا نیز که با وی هم دوره بوده اند، باید محاکمه شوند. روشن است که آمریکا خطر طرح شده مسئله شاه را در آمریکا و جهان، بزرگ می دید.
   بدین قرار برخورد ما با شورای امنیت این بود که آن جا را به کربلای شهدای ایران بدل کنیم و صدور رأی یک جانبه را غیرممکن گردانیم و به استناد افشاگری های خود زمینة افکار عمومی را برای به راه افتادن تحقیقات دربارة سیاست آمریکا هموار سازیم و نقاب از چهرة دولت آمریکا برگیریم.
    اما خبرگزاری هایی که گویا فقط  برای رادیو و تلویزیون ایران خبر تهیه می کنند، تصویر مصنوعی دیگری از دورنمای شورای امنیت به وجود آوردند و در نتیجه رفتن به شورای امنیت بی معنی شد.
     بنابراین کاردر نیمه متوقف شد و ماندن در وزارت خارجه خالی از وجه گردید. از طرف دیگر در همین مدت کوتاه تصدی دو وزارت خانه جوانان میهن دوست با عقیده، اسنادی از غارتگری های شاه سابق و کسان او به دست آوردند. بنابراین در وزارت امور اقتصادی و دارایی علاوه بر اصلاح انقلابی نظام بانکی و بهره و انتشار اسکناس جدید و ... می توان شاه سابق را با جدیت تعقیب کرد و اگر بگذارند همان سیاست را از راه جهانی کردن فساد مشترک رژیم شاه سابق و اربابان آمریکایی اش پیش برد.
     همه روزنامه نگاران خارجی تصدیق کرده اند، که دیگر خواست استرداد شاه سابق یک مسئله جهانی شده است و نمی توان از آن حرف نزد. می ماند محاکمه او در تهران که به معنای شروع یک عصر جدید است.





Wednesday, January 16, 2013

سیاستمداران ایران بر روی پرده سینما




اگر هر شخصیت سیاسی ایران را می خواستیم در قالب یک فیلم سینمایی بیان کنیم نام آن فیلم چی بود ؟

سید علی خامنه ای : طالع نحس 
اکبر رفسنجانی : جاسوس دوجانبه 
مصباح یزدی : پدر خوانده
احمدی نژاد : کینگ کنگ 
 احمد جنتی : می خواهم زنده بمانم 
رحیم مشایی : مستر بین 
حسین شریعتمداری: کژدم 
سردار زارعی : سکس در شهر 
امام جمعه تویسرکان: خیانتکار ( Unfaithful )
سعید رجایی خراسانی: دزد دوچرخه 
ابوالحسن بنی صدر: هالوی خوش شانس
 مجلس خبرگان : پارک ژوراسیک 
مجلس شورای اسلامی: قلعه حیوانات 
عسکر اولادی: بخاطر یک مشت دلار 
مسعود رجوی: مرد نامرئی 
محمد خاتمی: مردی که می خندید 
غلامعلی حداد عادل : پهلوانان 
علی لاریجانی : کیف انگلیسی 
صادق لاریجانی : مارمولک 
میرحسین موسوی: توفیق اجباری 
رضا پهلوی: شاید وقتی دیگر 

Tuesday, January 15, 2013

شواهد دزدیده شدن انقلاب سکولار ۵۷ بوسیله خمینی

شواهد زیر ثابت می کند که خمینی در انقلاب ۵۷ کاره ای نبوده و انقلاب را از رهبران اصلی آن دزدیده است :

شعارهای اصلی انقلاب اینها بود : "الله واکبر ، حاج سید جوادی رهبر"، "استقلال آزادی جمهوری ایرانی" ...ملت عکس بازرگان را در ماه  و ریش ابراهیم یزدی را لای قرآن دیده بودند، نه فرد دیگری! ...در نوفل لوشاتو که انقلابیون جمع می شدند برای دیدار با بنی صدر بود نه کس دیگری!... در فرودگاه مهرآباد روز ۱۲ بهمن سرود رجوی ای امام خواندند نه چیز دیگری!...اون عکسی که در ماه همه دیدند عکس قطب زاده بود، نه کس دیگری!...قانون اساسی را بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر نوشته بودند نه مطابق قرآن و نهج البلاغه! ...رفراندوم نوع حکومت که حزب توده و جبهه ملی برایش تبلیغ می کردند جمهوری سکولار بود نه جمهوری اسلامی!...








خاطرات حاج سیاح درباره وضع اجتماعی ایران در سالهای پایانی حکومت قاجار




  «حاج سياح » محقق و جهانگرد ايراني، در بازگشت از سفرِی به دور دنيا در کتاب «خاطرات » خودش که از جالبترين آثار زبان فارسِی قرن حاضر است در توصيف وضع اجتماعِی ايران آنروز نوشت : "جماعت عمامه به سر همه جا را پر کرده اند و همه مقامات را صاحب شده اند. کسِی نمي داند کداميک از آنها فهم و سواد دارد و کدام ندارد. همه نام آيت اله و حجت الاسلام و شيخ و ملادارند، و کارشان اين ست که به اسم شريعت هر چه مي خواهند بکنند و جلو هرچه را که نميخواهند بگيرند. تکفيرمي کنند. معامله بهشت و جهنم مي کنند. کسِی جرئت ندارد بگويد آقا دروغ مي گويد، زيرا بيرق واشريعتا بلند مي شود.به آنها ايراد مي گيري، مي گويند ايراد به مجتهد جايز نيست. تکذ يب مي کني، مثل اين است که خدا و پيغمبر را تکذيب کرده اي. به هيچ آخوند گردن کلفتی نمي توان گفت که مجتهد نيست يا عادل نيست، زيرا جمعی قلچماق پشت سرش دارد که هر چه بگويد مي کنند. … و اما مردم، گرد اندوه بر روِی همه نشسته،  رنگها زرد، بدنها لاغر، لباسها کثيف، لبها آويخته، چشمها بر زمين. گويا خرمی  و نشاط از اين مملکت بار بسته است و بغير از نوحه وگريه چيزِی نمانده است. آنچه از اسلام باقی است زيارت رفتن و نماز جمه خواندن و نعش کشی است، وگرنه واجبات شرع متروک است».

اگر حاج سیاح دیگری امروز بخواهد درباره ایران بنویسد، چه خواهد نوشت ؟

…و در آخرين سال همين قرن ، حاج سياح ديگرِی که قصد وقايع نگارِی داشته باشد، احتمالا در توصيف وضع اجتماعِی ايران سال ۲۰۰۰ خواهد نوشت :»….جماعت عمامه به سر همه جا را پر کرده اند و همه مقامات را صاحب شده اند. کسِی نمي داند کداميک از آنها فهم و سواد دارد و کدام ندارد. همه نام آيت اله و حجت الاسلام و شيخ و ملادارند، و کارشان اين ست که به اسم شريعت هر چه مي خواهند بکنند و جلو هرچه را که نميخواهند بگيرند. تکفيرمي کنند. معامله بهشت و جهنم مي کنند. کسِی جرئت ندارد بگويد آقا دروغ مي گويد، زيرا بيرق واشريعتا بلند مي شود.به آنها ايراد مي گيري، مي گويند ايراد به مجتهد جايز نيست. تکذ يب مي کني، مثل اين است که خدا و پيغمبر را تکذيب کرده اي. به هيچ آخوند گردن کلفتی نمي توان گفت که مجتهد نيست يا عادل نيست، زيرا جمعی قلچماق پشت سرش دارد که هر چه بگويد مي کنند. … و اما مردم، گرد اندوه بر روِی همه نشسته،  رنگها زرد، بدنها لاغر، لباسها کثيف، لبها آويخته، چشمها بر زمين. گويا خرمی  و نشاط از اين مملکت بار بسته است و بغير از نوحه وگريه چيزِی نمانده است. آنچه از اسلام باقی است زيارت رفتن و نماز جمه خواندن و نعش کشی است، وگرنه واجبات شرع متروک است».


برگرفته از کتاب تولدی دیگر نوشته اندیشمند فرزانه دکتر شجاع الدین شفا 



Friday, January 11, 2013

چرا اسلامگرایان و چپی ها با نادر شاه و رضا شاه دشمنی می کنند ؟



نادر شاه افشار برجسته ترین ژنرال جهان، دست کم در ۵۰۰ سال گذشته است. در زمانی کوتاه فتنه افغان را فرو نشاند و تمامی سرزمینهای اشغال شده ایران را از عثمانی و روسیه باز ستاند. اسپانیا و پرتغال را که در آن زمان بر بسیاری از نقاط جهان از جمله آمریکای جنوبی تسلط کامل داشتند در خلیج پارس در هم کوبید و هر دو را از ابرقدرتی انداخت  و تمامی جزایر خلیج پارس و سرزمینهای جنوبی آن را به زیر کنترل ایران در آورد. هندوستان را که سفیرش را کشته بودند اشغال کرد و مرز ایران را به پیشاور رساند.

رضا شاه در شرایطی ظهور کرد که ایران نه تنها دیگر در شمار کشورهای نیرومند جهان نبود ، بلکه در سده ۱۷ درجا زده بود و یکی از عقب مانده ترین کشورهای جهان بود. احمد شاه  قاجار بیشتر وقت خود را مشغول خوشگذرانی  در فرنگ بود و سالی ۱۵ هزار پوند از دولت انگلستان حقوق می گرفت. درباریان فاسد قاجار هر کدام وابسته به یکی از دولت های روسیه و انگلیس بودند و با کمال بی شرمی به آن افتخار می کردند.  کشور در خطر تجزیه بود و در هر گوشه  از ایران شخصی برای خود حکمرانی می کرد. خوزستان با دسیسه انگلستان و تقویت شیخ خزعل کارش تقریبا تمام بود. بزرگترین زمینداران و صاحبان ثروت شاهزاده های قاجار مانند عبد الحسین فرمانفرما و آخوندها بودند.  شاهان قاجار سابقه صدر اعظم  کشی داشتند و پیش از آن امیر کبیر ، قائم مقام فراهانی و حتا ابراهیم خان کلانتر شیرازی که با خیانت به شهریار زند ( لطفعلی خان) آنها را به پادشاهی رسانده بود کشتند. این بار شاه بی عرضه قاجار که نمی توانست با یک دست خط همایونی رضا خان سردار سپه را به دژخیم بسپارد با کمک سید حسن مدرس ( آخوندی که جمهوری اسلامی عکس او را روی ده تومانی چاپ کرده است) و شیخ خزعل تصمیم به ترور نخست وزیر کشور گرفتند که رضا خان از این ترور جان سالم بدر برد تا شاه تروریست قجری که چپی ها او را دموکرات می خوانند و شیخ خزعل آخرین امیدشان نقش بر آب شود.

رضا شاه پس از خواباندن شورشهای استانهای مختلف ، امنیت را برقرار کرد، زیر ساختهای مدنی و مدرنیه را در ایران پایه گذاری کرد ، آموزش و پرورش و دانشگاه بنیان نهاد، جوانان با استعداد ایرانی را برای آموختن دانش نوین به اروپا فرستاد، آرامگاه بزرگان ایران زمین مانند فردوسی و پورسینا و رازی را بگونه که در خور آنها باشد ساخت و برای فردوسی گرامی جشن هزاره برگزار کرد و دهها کار بنیادی دیگر که هدف این نوشته نیست .

دلیل مخالفت آخوندها با شاهنشاهان افشار و پهلوی :

نادر شاه بساط مفتخوری آخوندها را در ایران برچید و گروهی از آنها بویژه آخوند های اصفهان به کربلا و نجف گریختند ، گروهی از آنها که علیه نادر شاه تبلیغ و دسیسه می کردند ، تنبیه یا کشته شدند و نادر شاه که بدرستی در یافته بود دامن زدن به جنگ شیعه و سنی بسود کشورهای رقیب اروپایی است تبلیغات منفی که دکانی برای آخوندهای شعیه بود را ممنوع کرد.
و اما رضا شاه دست آخوندهای زالو را یکسره از جان و مال و ناموس مردم ایران کوتاه کرد، دادگستری را از آنها گرفت ، آموزش  و پرورش مدرن جای خود را به  مدرسه های طلبگی آخوندها داد ، زن را از اندرونی سیاه قاجار بیرون کشید و ناسیونالیسم ایرانی را که یعقوب لیث صفاری با درگذشت زود هنگام  نتوانست پیاده کند ، پس از ۱۴۰۰ سال در ایران زنده کرد و گاه شمار ایرانی را جایگزین ماه های قمری کرد . سه مورد آخر گناهی نا بخشودنی در نزد آخوند هاست زیرا با این همه چماق کشی و تبلیغ خرافات نتوانستد زن ایرانی را به اندرونی سیاه قاجار باز گردانند و مردمی که به خود آگاهی ملی رسیدند روزبروز ناسیونالیست تر می شوند.

دلیل مخالفت چپی ها با شاهنشاهان افشار و پهلوی :

پس از روی کار آمدن سلسله پهلوی بچه آخوندها و شاهزاده های قاجار که کل منافعشان بر باد رفت بهترین راه مخالفت خود را عضویت در حزب توده و دیگر احزاب چپ  دیدند و اگر دقت کنید سران اصلی چپ اکثرا بچه آخوندها  مانند  کیانوری (نوه شیخ فضل الله نوری) از سران حزب توده  و شاهزاده های قاجارمانند  زن کیانوری مریم فیروز ( دخترعبد الحسین فرمانفرمای قجری ) مؤسس سازمان زنان حزب توده، و مظفر فیروز( پسر نصرت الدوله فیروز قجری)  بودند . دلیل دشمنی بخش آخوندی احزاب چپ  با نادر شاه و رضا شاه در بالا توضیح داده شد.
اما دلیل دشمنی بخش قاجاری سران احزاب چپ با نادر شاه این است که پدر بزرگ فتحعلیشاه قاجار با نام فتحعلی خان در زمان نادر شاه داعیه پادشاهی داشت و پس از شکست از نادر شاه کشته شد و پادشاهی ننگین قاجار ۵۰ سال به تاخیر افتاد. رضا شاه نیز سلسله قاجار را که در درازای ۱۳۵ سال جز خفت و خواری چیزی برای ایران نداشتند بر انداخت. دلیل دیگر آن نیز جهان وطنی بودن برخی از هواداران احزاب چپ که کلا با مفاخر ملی ایران دشمنی می کنند.

اسلام گرایان و چپی ها ( بچه آخوندها و بازماندگان قاجار) چگونه  نادر شاه و رضا شاه را ترور شخصیت کنند ؟

تمام خدمات نادر شاه به ایران را نادیده می گیرند و تنها می گویند پسرش رضا قلی میرزا را کور کرد! کور کردن رضا قلی میرزا در اثر یک سو ظن پیش آمد و نادر شاه بازمانده عمرش را دچار ناراحتی روحی و روانی شد. دربرابر، شاه عباس صفوی که سر پسرش را برید و یک هفته آن را پای سفره می گذاشت و دو پسر دیگرش را کور کرد به دلیل آخوند نوازیش کسی علیه او تبلیغ نمی کند . همچنین نادر شاه را بدلیل حمله به هند شخصی شبیه چنگیز خان معرفی می کنند که کمال بی شرمی و بی انصافی این دو گروه است . درباره رضا شاه نیز می کوشند او را عامل  انگلستان معرفی کنند و تغییرات بزرگی را که  در زیر ساخت جامعه مدنی ایران بوجود آورد در حد ساختن چند پل و راه آهن که البته آن ساختمان ها نیز در نوع خود شاهکاری است، پایین بیاورند.  نادر شاه در دشت مغان از سوی سران کل ایران زمین به پادشاهی برگزیده شد و رضا شاه با رای مجلس شورای ملی . این دو گروه همواره کوشیده اند این دو گزینش را تقلبی جلوه دهند . پرسش اینجاست که شاهان ننگین  و آخوند نواز قاجار مگر جز این است که با زور شمشیر یک خوجه خون آشام  بر روی کار آمدند ؟ رفتار قاجارها با شاهزادگان زند چگونه بود ؟ لطفعلی خان، شهریار زند، محبوب دل ایرانیان را چگونه کشتند ؟ بگفته شرق شناسان  لطفعلی خان زند ۲۰۰ سال از نظر فکری از زمان خودش جلوتر بود و هم او بود که آخرین امید ما برای صنعتی شدن و ماندن در جمع کشورهای نیرومند جهان بود.

 در پایان کافیست به نامه مثلا اعتراضی بچه آخوندی به نام احمد صدر حاج سید جوادی به سید علی خامنه ای اشاره شود . حاج سید جوادی در آن نامه با ابراز شادمانی از سقوط سلسله پهلوی در جایی از نامه می گوید نیروهای امنیتی رژیم در آدم کشی روی نادر شاه را سفید کرده اند . این عزیزان قجری و آخوند زاده  که مسوول تمام سیه روزی های مردم ایران در ۲۰۰  سال گذشته هستند باید بدانند زمستان به پایان خود بسیار نزدیک است و رو سیاهی به آنها می ماند.

شادمانی مریم فیروز موسسس سازمان زنان حزب توده ( نتیجه فتحعلیشاه قاجار) ازپیروزی انقلاب اسلامی پس از ۳ دهه جنایات رژیم و قدردانی او از خمینی.  پدرش عبدالحسین فرمانفرمای قاجار از بزرگترین دزدان و رانت خوران زمان خودش بود . برادرش نصرت الدوله فیروز از شرکت نفتی انگلستان ۲۰ هزار پوند رشوه گرفته بود. رضا شاه تمام پول را از او گرفت و به
 خزانه دولت واریز کرد و در زندان در گذشت




مریم فیروز ( شاهزاده قاجار) و همسرش نورالدین کیانوری ( نوه شیخ فضل الله نوری) هر دو از سران حزب توده . همدستی بچه آخوندها و شاهزادگان قاجار یکی از دلایل اصلی فاجعه جمهوری اسلامی 


دیدار همسر سید حسین فاطمی ( بچه آخوند) وزیر امور خارجه دولت دکتر مصدق و از دشمنان قسم خورده شاهان پهلوی،  با احمدی نژاد رییس جمهور دولت کودتا 

ابوالحسن بنی صدر ( بچه آخوند) شخصی که در پی اختلاف با خمینی و سران حزب جمهوری اسلامی  به پاریس گریخت، اما نام نشریه اش همچنان انقلاب اسلامی است

آرامگاه نادر شاه یکی از نوابغ ایران زمین که در زمان رضا شاه پهلوی ساخته شد . روان هر دو شاد باد
احمد صدرحاج سید جوادی جد اندر جد آخوند زاده شخصی که نسبش به حسن امام دوم شیعیان می رسد ،  حتا در نامه اعتراضی به رژیم بیشتر به پهلوی ها و نادر شاه حمله می کند 
                                                                                                                                                                              

Sunday, January 6, 2013

سند پشتیبانی بنی صدر از اشغال سفارت امریکا در سال ۵۸ و دروغ های امروز او





مقاله بنی صدر ۱۴ آبان ۱۳۵۸ در روزنامه انقلاب اسلامی شماره ۱۱۱ :

بنی صدر در مقاله ای به نام " انقلاب و آمریکا"  پس ازمقدمه ای با برشمردن نکات مثبت و منفی اشغال سفارت امریکا از دید خودش چنین می گوید:    " اشغال سفارت آمریکا نشانة کمال هوشیاری مردم و بیانگر قاطعیت نسل جوان امروز کشور در دفاع از استقلال کشور و انقلاب خویش است.  یک بار دیگر جهان در برابر این واقعیت قرار گرفت که مخالفت و نفرت مردم ما نسبت به شاه سابق و گردانندگان رژیم او و دستیاران ایرانی آمریکا، عمیق و بسیار عمیق است. آدمک برفی تبلیغاتی که در جهان طی هشت ماه دربارة احساس پشیمانی مردم ما براه انداخته بودند، ذوب شد. یک بار دیگر نسل جوان کشور اراده قاطع خود را به پیروز گرداندن انقلاب اظهار کرد. این نسل نشان داد که سخن امام حرف دل او است و این ملت تا همه جا حاضر است و همیشه آماده قبول محرومیت های بزرگ بوده و هست. این ملت در اقدام خود نگران عکس العمل های آمریکا نیست."

سخنان امروز بنی صدر درباره اشغال سفارت امریکا در مصاحبه با خودنویس :

" بنی صدر به خودنویس گفت که این دانشجویان در قبال مردم ایران مسوول‌اند و هم باید واقعیت را بگویند، خطای خود را بپذیرند و هم از مردم پوزش بخواهند، چون مردم ایران هستند که بهای کار آنها را پرداخته‌اند....

ابوالحسن بنی‌صدر در پایان توضیح داد که بر اساس تحقیقاتی که در آمریکا انجام گرفته، از جمله در ۱۹۸۳ تحقیق رابرت پاری در باره «اکتبر سورپریز» دو سند مهم پیدا کرده نشان می دهد طراحان این عمل، راکفلر و کیسینجر بوده‌اند که در پی مراجعه*  اشرف پهلوی به آنها این طرح را ریخته‌اند برای اینکه محمدرضا پهلوی را به آمریکا بیاورند. به گفته بنی‌صدر، این طراحان با کار خود خواسته‌اند تحولی را در وحیه جامعه آمریکا بوجود بیاورند و به کارتر و«کارتریسم» خاتمه بدهند و «ریگانیسم» را جانشین آن کنند که کردند."

بنی صدر جان آن روز که نام مردم ایران را برای این کار کثیف به سود اقلیت اوباش خط امامی مصادره کردی دروغ گفتی. امروز نیز که آن را با یک داستان سرایی کودکانه دسیسه اشرف پهلوی می نامی باز هم دروغ می گویی. چگونه است که در آن روزها اشغال سفارت امریکا را نشانه هوشیاری مردم ایران نامیدی و امروز می گویی اشغال گران سفارت باید از مردم ایران پوزش بخواهند ؟ آقای بنی صدر هیچ کشوری تا کنون با دروغ به آزادی، دموکراسی  و جمهوریت نرسیده است. چنانچه دروغ های شما در نوفل لوشاتو برای بزک کردن خمینی ، فریب افکار عمومی و قالب کردن او به مردم ایران با نشان دادن باغ سبز جمهوری شبیه فرانسه موجب فاجعه جمهوری اسلامی شد.  شاید بهتر باشد پس از ۶۰ سال دروغ گویی و به ویرانی کشاندن یک کشور چند هزارساله کمی راست بگویید.

خدایا کشور ایران را از دروغ ( سخنان بنی صدرها )، دشمن ( بنی صدرها)، و خشکسالی ( مغز خشک اسلام گرای بنی صدرها ) در امان دار!