بهرام مشیری در یکی از برنامه های خود که ویدیو آن در زیر آورده شده است، گفت : "سرود ملی ای ایران ایراد کلام دارد . این سرود تمام درباره طلا و ملا و زر و این چیزهاست و سخنی از مردم مطلقن در آن نیست! ما چه کار داریم دشمن در سرود ملی بیاوریم ؟! ما که دشمنی نداریم ! سرود ملی باید بیان گر عمق فرهنگ ملی باشد... بعد از ای دشمن ار تو سنگ خارهای من آهنم جان من فدای خاک پاک میهنم ، بیت مهر تو چون شد پیشه ام, بر می گردد به دشمن نه به ایران! آقا این ضعف تالیف شاعراست باید درست بشود ! " وی سپس طبق معمول پای یک شخصیت خیالی مجهول الهوویه که او را یک برادر استبدادی سابق خواند ( منظورش یکی از هواداران پادشاهی) را پیش کشید که گفته است سنگ خارا آهن دارد و برای همین چیزی در آن فرو نمی رود و سپس با چند توضیح درباره فیزیک جامدات و شیمی کانی به تنهایی بر آن شخصیت استبدادی خیالی پیروز شد و فرمود که آهن در سنگ خارا فرو نمی رود. ( جل الخالق بنازم به این استاد که وقتی خودش و دروبین تنها هستند همه را محکوم می کند!)...
و اما چند نکته خدمت آقای خودم بهرام مشیری گرامی :
۱. صنعت تشبیه: یعنی مانند کردن چیزی به چیز دیگر که به جهت داشتن صفت یا صفاتی با هم مشترک باشند. پس تشبیه سنگ و خاک ایران به در و گوهر و زر در این شعر اشاره به با ارزش بودن خاک ایران دارد، مانند تشبیه چشم به نرگس که اشاره به زیبایی و خماری چشم دارد و منظور این نیست که آن چشم گلبرگ، میله پرچم و گرده دارد !
۲. ترجیع بند: از قالبهای شعر فارسی است که از غزلهای چند بیتی که هم وزن هستند تشکیل شده و برای اتصال این غزلها به یکدیگر از یک بیت تکراری استفاده مینماید. پس "مهر تو چون، شد پیشهام دور از تو نیست اندیشهام در راه تو، کِی ارزشی دارد این جان ما پاینده باد خاک ایران ما" همان بیت های تکراری است که ۳ بار تکرار شده و بند ترجیع این شعر است و بازمی گردد به طلیعه "ای ایران" و به دشمن بر نمی گردد.
۳. این شعر را مردم ایران بلند می شوند و با گذاشتن دست بر روی قلبشان خطاب به سرزمین خود ایران می خوانند برای همین عشق بی مانند خود را به سرزمین خود بیان می کنند. در آن نامی از مردم نیست یعنی چی ؟ استاد محترم اینجا شما از مغلطه مصادره به مطلوب که کاری بسیار نا مطلوب است استفاده کرده اید و نام مردم ایران را طبق معمول برای به کرسی نشاندن حرف خود به گروگان گرفتید . از تریبون نماز جمعه نیز نام مردم ایران را همواره گروگان می گیرند!
۴. کشور ایران دشمن دارد عزیز من. یعنی چی که ما دشمنی نداریم ؟ نگاهی از عهد پیشدادیان تا به امروز بیاندازید جنگ با آشور، یونان، جنگهای هزاره روم، حمله تازیان، ترکان و مغولان فرا رود ، عثمانی، جنگ های جهانی اول و دوم و همین سالیان نه چندان دور با عراق و مناقشات امروزی با کشور های جنوبی خلیج پارس خودش گویای همه چیز است و یک حس پدافند و بد بینی و بکار بردن واژه بیگانگان برای انیرانیان نشانگر روانشناسی ایرانیان و آسیب هایی است که ما خورده ایم و نمی شود آن را انکار کرد. گرچه باید شیوه دوستانه و دشمن زدایی را پیش بگیریم و از دشمن تراشی جلوگیری کنیم .
۵. مردم ایران قرار نیست در دشمن فرو روند! توضیحی که شما درباره فیزیک جامدات و شیمی کانی دادید و فرمودید آهن در سنگ فرو نمی رود ربطی به یک شعر حماسی ندارد . شوربختانه شما کلاس شیمی و طلا فروشی را با صنعت شعر و سروده حماسی قاطی کرده اید.
۶. اگر دیگران نیز بخواهند به روش شما از خودتان ایراد بگیرند چه می گویند: این گونه ایراداتی که شما به زمین و زمان می گیرید درست مانند این است که کسی به نام برنامه شما ایراد بگیرد و مانند شما که در شعر می زنید به فیزیک و شیمی او هم بزند به کیهان شناسی و بگوید: آقا سرزمین جاوید یعنی چی ؟ هیچ سرزمین جاویدی نداریم. خورشید آخر عاقبت بزرگ می شود و سیاره های اطراف و از جمله زمین را به داخل خود می کشد تازه اگر اینجور هم نشود ۵ میلیارد سال دیگر سوخت خورشید تمام می شود و همه چیز از میان رود. پس هیچ چیزی جاوید نیست. ایراد دیگر اینکه چرا در نام برنامه شما نامی از مردم نیست ؟ چرا درباره سرزمین است ؟ ( حالا اینجوری خوبه آقای مشیری؟! ) ...البته نام برنامه شما زیباست و هیچ ایرادی ندارد.
ای ایران ای مرز پرگُهر ای خاکت سرچشمهٔ هنر
دور از تو اندیشهٔ بَدان پاینده مانی تو جاودان
ای دشمن ار تو سنگ خارهای من آهنم جان من فدای خاک پاک میهنم
مهر تو چون، شد پیشهام دور از تو نیست اندیشهام
در راه تو، کِی ارزشی دارد این جان ما پاینده باد خاک ایران ما
سنگ کوهت درّ و گوهر است خاک دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل کِی برون کنم بَرگو بی مهرِ تو چون کنم
تا گردش جهان و دور آسمان بهپاست نورِ ایزدی همیشه رهنمای ماست
مهر تو چون، شد پیشهام دور از تو نیست اندیشهام
در راه تو، کِی ارزشی دارد این جان ما پاینده باد خاک ایران ما
ایران ای خرّم بهشت من روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیکرم جز مهرت در دل نپرورم
از آب و خاک و مهرِ تو سرشته شد گِلم مهر اگر برون رود گلی شود دلم
مهر تو چون، شد پیشهام دور از تو نیست اندیشهام
در راه تو کِی ارزشی دارد این جان ما پاینده باد خاک ایران ما