Saturday, July 6, 2013

در ملاقات رفسنجانی و مهدی خزعلی چه گذشت ؟



مهدی خزعلی که پس از ۵-۶ ماه اعتصاب غذای خشک و تر آزاد شده است  با اکبر هاشمی رفسنجانی ملاقات کرد که شرح گفتگوی آنها بدین قرار است :

رفسنجانی : خوشحالم که دوباره همدیگر را می بینیم ، از اول تعریف کن ببینم چه جوری بازداشت شدی ؟

خزعلی : جلسه سرای اهل قلم گرفته بودیم . پیش از جلسه  به وزارت اطلاعات پیامک زدم و آدرس و زمان دقیق جلسه را دادم ، اما نمی دونم از کجا فهمیدن و ریختند همه را گرفتند !

رفسنجانی:  خب از پیامک خودت فهمیدن دیگه. چقدر هم سر و صدا کرد ! دوره ای که من رییس جمهور بودم از این ناشی بازی ها در نمی آوردیم . ما همه نویسندگان را در یک اتوبوس جمع می کردیم به بهانه سفر به ارمنستان با عزت و احترام اتوبوس را می فرستادیم ته دره ! از فرج سرکوهی که متاسفانه جان سالم به در برد بپرس تا برات توضیح بده .

خزعلی: درسته برای همین بود که خواستم فرد کهنه کاری مانند شما دوباره کاندید بشه تا مشکلاتمان بی سر و صدا حل شود.

رفسنجانی: چرا اعتصاب غذای خشک کردی بعد تغییرش دادی به اعتصاب تر ؟

خزعلی: خواستم چون سرورم حسین علیه السلام با لب تشنه به دیدار یار روم اما بعدش سناریو عوض شد و قرار شد نقش زین العابدین بیمار را بازی کنم .

رفسنجانی: چه جوری ۵-۶ ماه اعتصاب غذا کردی ؟

خزعلی: تا ۵۳ روز همینجوری رفتم جلو از اون به بعد بهم سرم و ویتامین زدند که تا ۵ ماه دوام آوردم . تازه می خواستم برم برای یک سال، اما گفتند دم انتخابات است شاید شلوغ شد خواستیم بفرستیمت میان مردم تا سر ملت شیره بمالی و آرومشون کنی. فعلا برو خونه ببینیم چی می شه.

رفسنجانی : جلوی لوتی و ملق بازی ؟  تو که خودت دکتری می دونی اگه کسی ۵-۶ ماه غذا نخوره برای زنده ماندن یا باید از طریق لوله دهانی-معده ای سوپ غذایی بفرستند تو معده اش یا اینکه در بخش هایپرالیمنتاسیون (hyperalimentation ) بستری بشه و با پمپ اینفیوژن خیلی دقیق از راه رگ غذا بگیره و روزی ۱-۲ بار تمام املاح بدنش آزمایش بشه . مگه در سلول انفرادی تو امکانات در حد ای سی یو وجود داشت ؟!

خزعلی: حالا ما را ضایع نکن. مردم عادی که این چیزها را نمی دونن ، اونها فکر می کنند با هفته ای یک سرم قندی- نمکی و یک آمپول ب کمپلس می شه تا چند ماه زنده ماند. مگه خودتون به ما یاد ندادید در راه حفظ  نظام و اسلام هر دروغی می شه گفت و ثواب الهی داره ؟

رفسنجانی:  درسته اما یادش بخیر در دوران سازندگی تو اوین فقط آمپول و شیاف پتاسیم بود. ویتامین را تازه آوردند . یکی از پتاسیم ها را زدیم به سعیدی سیرجانی  و راحتش کردیم.

خزعلی : حالا کی دوباره سازندگی را شروع می کنید ؟

رفسنجانی: من سازندگی هایم را در کانادا و دوبی و انگلیس و آمریکای جنوبی کردم . الان دیگه نوبت مهدی و محسن و آقا مجتبی و جوان تر هاست ...

No comments:

Post a Comment