در بخشی از زندگینامه زنده یاد رضا فاضلی در ویکی پدیای پارسی از زبان علیرضا نوری زاده چنین آمده است : " به گفته علیرضا نوریزاده وی پس از ترور تنها پسرش در بمبگذاری بنابر اعتقادات خود اصرار داشت که مراسم یادبود وی در مسجد برگزار و سخنران نیز یک روحانی باشد. فاضلی پس از مرگ پسرش دارای یک دختر شد که این دختر اندکی پس از تعطیلی تلویزیون آزادی درحالیکه تازه ازدواج کرده بود و انتظار میرفت بهزودی فاضلی را صاحب نوه کند، براثر بیماری درگذشت.
پس از این حادثه بود که فاضلی در برابر خداوند حالت انفعالی پیدا کرد و اعتقادات خود را از دست داد و چنین میاندیشید که مگر چه گناهی انجام دادهاست که مستوجب چنین مجازات سنگینی است و اگر خداوند عادل و مهربان است چرا با وی چنین چنین کرد. وی از آن پس خشم خود را متوجه خدا، ادیان وخرافات نمود."
همانگونه که دربالا دیده می شود علیرضا نوری زاده با بیان این داستان ساختگی قصد داشته وانمود کند که مخالفت رضا فاضلی با دینهای ابراهیمی بویژه اسلام از روی اندیشه و آگاهی و مطالعه نبوده بلکه از روی احساسات بدلیل مرگ فرزندانش بوده است. اینجانب قصد ندارم بگویم دیدگاه رضا فاضلی درباره ادیان درست بوده یا نه که خود حرفی جداست و موضوع این نوشته نیست, اما تحریف زندگی یک فرد که همه هستی خود را در راه باور خود گذاشت کمال ناجوانمردی است. دلایل زیر ثابت می کند که گفته های علیرضا نوریزاده دروغ است :
- رضا فاضلی پیش از اینکه پسرش بدلیل بمب گذاری رژیم کشته شود, فیلمی ساخت بنام "واریته آخوندی" که در آن تمام باورهای شیعه و همچنین آخوندها را به تمسخر گرفته بود و به قول خودش نخستین کسی بود که آخوندها را بر روی پرده نمایش رقصاند. حال ما چگونه بپذیریم که پس از مگر پسرش که بدست آخوندها گشته شده بود, دنبال آخوند برای ختم می گشته است ؟ همچنین رضا فاضلی در همان کتاب فروشی که پسرش کشته شد در چاپ کتاب های دکتر شفا و دکتر مسعود انصاری که تقریبا همه کتاب های ضد دین بودند, و فروش آنها همکاری داشته است و دلیل بمب گذاری در مغازه اش همین کارها بوده است.
- رضا فاضلی پیش از مرگ دخترش مدیر تلویزیون آزادی بود و اگر چه در آنجا بیشتر فعالیت سیاسی می کرد, اما کتابهای ضد دین مانند تولدی دیگر و پس از ١٤٠٠ سال را تبلیغ می کرد و حتا برنامه ای داشت به نام قرآن فارسی تا مردم را تشویق به خواندن قرآن فارسی کند تا با محتویات درونی آن آشنا شوند. در همان هنگام بود که دخترش بیمار شد و در پاسخ به پیام هایی که از مردم برایش فرستاده می شد که برای سلامتی او دعا می کردند ضمن سپاسگزاری گفت به دعا یا هیچ خدایی باور ندارد و پس از مرگ دخترش نیز با لباس سفید که رسم ایرانیان باستان است به تلویزیون آزادی آمد.
- خودش همواره می گفت از زمانی که در ایران بوده با مادرش که مسلمان معتقدی بود سر موضوع دین اختلاف نظر داشته است.
حال منظورعلی رضا نوری زاده از این دروغ و دلنگ ها چیست ؟ غیر از این است که مسلمان باورمندی است که می خواهد بگوید دین من هیچ اشکالی ندارد و کسانی مانند فاضلی که با آن مخالف هستند از روی خشم و بدون منطق و دلیل با آن دشمنی می کنند ؟ یا اینکه پای منافعی دیگر برای ایشان در کار است ؟
علیرضا نوری زاده اصولا عادت دارد درباره کسانی که از دنیا رفته اند داستان سازی کند و در این داستانها نیز خودش نقش دوست صمیمی آن خدا بیامرز را به عهده دارد.
منبع
No comments:
Post a Comment