پس از نامه ی سید علی خامنه ای به جوانان امریکا و اروپا که بازتاب جهانی بسیار گسترده ای در صراط نیوز و شیعه آنلاین داشت یک دختر جوان آمریکایی در پاسخ به آن نامه ای بدین گونه به رهبر جمهوری اسلامی نوشت :
با سلام به رهبر جمهوری اسلامی ایران,
نام من " الی ترنر " است. یک دختر جوان آمریکایی ساکن اورنج کانتی در ایالت کالیفرنیا هستم. نامه ی بسیار زیبای شما درباره ی اسلام و حکومت اسلامی را خواندم . زمینه ی آشنایی من با اسلام و شهروندان ایرانی هوادار شما باز می گردد به زمانی که یک خانواده خانه ای گران قیمت در همسایگی ما خریدند . مردان این خانواده چند نفر آدم ریشو بودند و با وجودی که قیافه آنها به حلبی سازها شبیه بود اما پولدار بودند. دو سه نفر از افراد خانواده آنها موهای خود را زیر پارچه پنهان کرده بودند که ابتدا گمان کردم پسران تازه بالغ با سبیل های کرکی هستند اما بعدن فهمیدم که زن ودختران خانواده آنها هستند . یک روز دیدم که پارچه ای ۳ رنگ که عنکبوتی در میان آن بود را جلوی خانه آویزان کرده اند . من نیز که دانشجوی رشته حشره شناسی بودم گمان کردم آنها در زمینه رشته ی من کار می کنند برای همین روزی جلوی خانه از آنها پرس و جو کردم و فهمیدم که ایرانی هوادار شما و مهاجر به امریکا هستند و آن نیز پرچم جمهوری اسلامی است.
یک روز دختر خانواده مرا برای مراسم عاشورا به مسجد المهدی اورنج کانتی که با پول ایران ساخته شده است دعوت کرد. چند خانم دم در خوشامد گفتند و با لبخند پارچه ای به من دادند و خواهش کردند روی سرم بیاندازم . وارد که شدیم یک مرد با ریش بلند که دور سرش شبیه لاستیک اسپورت ماشین بود از پله های یک جایگاه بالا رفت و آواز سر داد . زنان و دختران که تا پیش از آن مشغول حرف و بگو و بخند بودند ناگهان با صدای بلند زیر گریه زدند که بعدن فهمیدم برای امام حسین ( ع ) که بتازگی در ۱۳۴۳ سال پیش مرده است عزاداری می کنند .
سپس دو نفر به نام های عبدالعلی بازرگان و محسن کدیور که می گفتند جزو اپوزیسیون هستند سخنرانی کردند و از خدمات اسلام به ایران سخنها گفتند. آنها توضیح دادند که پیش از اسلام در دولت های اشکانی و ساسانی به درازای هزار سال هیچ کس پایش به ایران باز نشده بود و مردم ایران منزوی بودند اما با ورود اسلام بحمدالله همه درها به روی مردم فلات ایران باز شده است و تاکنون مغول و تاتار و روس و انگلیس چندین بار از بلخ تا شوشتر را شخم زده اند .
پس از پایان مراسم چند رقم خوراک از کباب و فسنجان و زرشک پلوی زعفرانی با مرغ و شله زردی که روی آن بوسیله دارچین با حروف انگلیسی نوشته بود " حسین "دادند و مقداری نیز در ظرف کردند تا با خود به خانه ببرم.
در راه از دختر خانواده پرسیدم شغل شما چیست ؟ گفت : همین که امشب دیدی !
شب هنگامی که به رختخواب رفتم با خود اندیشیدم یک خانواده ایرانی با این شکل و شمایل که کار هم نمی کنند آن قدر پولدار هستند پس آدم های درست و حسابی ایران و تحصیل کردگان آن باید در رفاه صد چندانی باشند . تازه در سایه درایت و رهبری شما حتی اپوزیسیونی که از دستتان گریخته است مجذوب شماست و در تحکیم پایه های حکومت مقدس اسلامی می کوشد .
پس از آن از من خواستند که مسلمان شوم و تنها در چند برنامه برای تبلیغات تلویزیونی شرکت کنم و تا پایان زندگی حقوق بگیرم . من نیز همین کار را کردم و اکنون زندگی خوبی دارم. نام کوچک خود را از "الی " به" الهام" تغییر دادم و نام فامیلم نیز که " ترنر " به معنای " چرخنده " است را به " زهرایی" تغییر داده ام و قرار است در سفری به ایران از حاج آقا طائب و سردار رادان نشان افتخار ولایتمداری بگیرم.
در پایان نیز چند خواسته از دولت امریکا دارم :
- دو حزب جمهوری خواه و دموکرات بر چیده شود زیرا حزب فقط حزب الله.
- زندانهای پر از خشونت امریکا بر چیده شود و به جای آن کهریزک بنا شود.
- صادق لاریجانی به دادستانی کل امریکا برگزیده شود.
- پول نفت تگزاس غربی را مانند محمود احمدی نژاد به سفره ی مردم امریکا بیاورند.
- کارخانه جات را مصادره نموده و تمام سرمایه داران بی درد را اعدام کنند و اموال آنان را مانند جمهوری اسلامی میان مستضعفین تقسیم نمایند.
- سیستم ولایت فقیه که بهترین نوع حکومت است در امریکا اجرا شود.
No comments:
Post a Comment