Wednesday, August 29, 2012

ماجرای دیدار نیل آرمسترانگ با عکس خمینی در ماه


















نیل آرمسترانگ هنگامی که در کره ماه پیاده شد مشاهده کرد کره ماه مانند نخود در میان خود شیار دارد از خودش پرسید این شیار چیست ؟ ناگهان عکسی با عمامه سیاه و ریش سفید به صدا در آمد که این همان شق القمر است ! پیامبر اسلام ۱۴۰۰ سال پیش با انگشت خود اینجا را دو نیم کرده و هنوز اثر آن باقیست!

آرمسترانگ : تو که هستی ؟

عکس خمینی : من عکس روح الله خمینی هستم، خودم فعلا از ایران به نجف تبعید شده ام ! بیا با هم دوست شویم !

آرمسترانگ : ما چه وجه مشترکی داریم که با هم دوست شویم ؟

خمینی : هر دو فارسی درست بلد نیستیم و هر دو به ایران هیچ احساسی نداریم و در ضمن ایرانی ها این روز ها به فرهنگشان  زیاد می نازند و برای ما اسلامیون و شما چشم آبی ها زیاد شاخ شونه می کشند. 

آرمسترانگ : چه کاری از دست ما ساخته است ؟

خمینی:  هنگامی که خواستم دست بکار شوم آن هالوی خوش شانس جیمی را به ریاست جمهوری انتخاب کنید و به او بگوید ۱/۵ میلیون دلار به من پول بدهد و ارتش ایران را از کار بیاندازد و لیست کسانی را که باید اعدام شوند تهیه کند و به من بدهد 

آرمسترانگ: دربرابر تو برای ما چه خواهی کرد ؟

خمینی : نفت را ارزان می کنم ، اقتصاد ایران را نابود می کنم، جنگ راه می اندازم تا هر چه سلاح کهنه در انبار دارید به فروش رسد ، جوانان ایرانی که سرشان به تنشان می ارزد را در جبهه به کشتن می دهم و بقیه را نیز حلق آویز می کنم یا از مملکت فراری می دهم! بهانه به دستتان می دهم تا دوباره خلیج فارس را اشغال نظامی کنید. کشورهای عربی را می ترسانم تا از شما سلاح بخرند و تنور دعوای فلسطین و اسراییل را دوباره گرم می کنم 

آرمسترانگ: قبول ! کسی که بتواند همه این کارها را انجام دهد امام است

No comments:

Post a Comment